جدول جو
جدول جو

معنی خوش فکری - جستجوی لغت در جدول جو

خوش فکری
(خوَشْ / خُشْ فِ)
نیکواندیشگی. خوب فکری. نیک اندیشی. صحیح اندیشی
لغت نامه دهخدا
خوش فکری
ابتکار، قدرت ابداع، تدبیر، درایت
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خوَشْ / خُشْ گُ هََ)
خوش گوهری. خوش طبعی. خوش ذاتی. مقابل بدگهری
لغت نامه دهخدا
(رَ / رُو شَ فِ)
عمل و حالت روشن فکر. (فرهنگ فارسی معین). صفت روشن فکر. تجددخواهی. نوگرایی. و رجوع به روشن فکر شود
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ فِ رَ)
خوش طینت. خوش سرشت. خوش ذات. نیکونهاد. نیکوسیرت
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ فِ رَ)
خوش طینتی. خوش سرشتی. نیکونهادی. نیکوسیرتی
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ فَ)
حالت و چگونگی خوش فهم و نیکواندیشه. نیکوفهمی
لغت نامه دهخدا
(حِ فِ)
روح ذکری فکری. بگفتۀ امام غزالی از مراتب ارواح نورانیۀ بشریه است و آن روحی است که مصارف عقلی را گرفته میان آنها تألیفات و ازدواجاتی بوجود می آورد و از آنهامعانی شریفی را نتیجه میگیرد، و اگر مثلا دو نتیجه بدست بیاید میان آندو نتیجه را تألیف میکند و همچنین تا بینهایت روح بتزاید میرود. (از کشاف اصطلاحات الفنون ذیل روح). و رجوع به روح (در اصطلاح حکمت) شود
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ خَ بَ)
نویدنیک. مژده. (ناظم الاطباء). عمل خوش خبر:
صبا به خوش خبری هدهد سلیمان است
که مژدۀ طرب از گلشن سبا آورد.
حافظ.
- امثال:
بی خبری، خوش خبری است
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ هَُ نَ)
باهنری. صاحب هنری. با هنر خوب بودن:
صبا به خوش هنری هدهد سلیمان است
که مژدۀ طرب از گلشن سبا آورد.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ فِ)
آنکه با فکر خود اغلب اصابت بواقع میکند. آنکه صاحب اندیشۀ درست است. بافکر
لغت نامه دهخدا
تصویری از روشن فکری
تصویر روشن فکری
عمل و حالت روشن فکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوشفکری
تصویر خوشفکری
هومنی
فرهنگ لغت هوشیار
باتدبیر، مدبر، مبدع، مبتکر، نیک رای
متضاد: بدرای، کج فکر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پاک طینتی، خوش طینتی، خوش ذاتی، خوش قلبی، خیراندیشی، نیک نهادی، نیکونهادی
متضاد: بدذاتی، بدنهادی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خوش ذات، خوش سیرت، خوش قلب، خیرخواه، نیک دل، نیک سرشت، نیک نهاد، نیکونهاد
متضاد: بدذات، بدسرشت، پست فطرت، بدنهاد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از خوش فرم
تصویر خوش فرم
Shapely
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خوش فرم
تصویر خوش فرم
bien proportionné
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خوش فرم
تصویر خوش فرم
hoş hatlı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خوش فرم
تصویر خوش فرم
형태가 좋은
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خوش فرم
تصویر خوش فرم
形の良い
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خوش فرم
تصویر خوش فرم
יָפֶה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خوش فرم
تصویر خوش فرم
सुंदर
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خوش فرم
تصویر خوش فرم
proporsional
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خوش فرم
تصویر خوش فرم
รูปร่างดี
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خوش فرم
تصویر خوش فرم
красивый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خوش فرم
تصویر خوش فرم
goed gevormd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خوش فرم
تصویر خوش فرم
bien proporcionado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خوش فرم
تصویر خوش فرم
ben proporzionato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خوش فرم
تصویر خوش فرم
bem proporcionado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خوش فرم
تصویر خوش فرم
匀称的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خوش فرم
تصویر خوش فرم
zgrabny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خوش فرم
تصویر خوش فرم
красивий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خوش فرم
تصویر خوش فرم
wohlgeformt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خوش فرم
تصویر خوش فرم
vizuri
دیکشنری فارسی به سواحیلی